loading...
عربی
علی حسن پور بازدید : 1 یکشنبه 06 بهمن 1392 نظرات (0)

حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام سي سال بعد از عام الفيل، روز جمعه سيرده رجب در خانة خدا متولد شد، و در سال چهلم از هجرت شب نوزدهم ماه رمضان المبارك، وقت طلوع فجر با شمشير ابن ملجم مرادي ضربت خورد و شب بيست و يكم همان ماه به شهادت رسيد.بنابراين عمر با بركت حضرت شصت و سه سال بود. ده سال قبل از بعثت و بيست و سه سال در حضور رسول اكرم صلي الله عليه و آله، و سي سال بعد از رحلت حضرت اكرم زندگي كرد. زندگي علي زندگي پر بركتي بود براي اسلام بلكه براي بشريت. و اگر آن بزرگوار نبود تاريخ، تاريخ نبود گوشه‌هاي درخشندة ‌تاريخ، روزهاي عمر اميرالمؤمنين عليه السلام است.
سخن گفتن دربارة‌ اميرالمؤمنين(ع) كار آساني نيست و ما فقط به ذكر فرازهايي كوتاه از زندگي اميرالمؤمنين عليه السلام در اين نوشته مي پردازيم.
علي كيست ؟
راستي جواب اين سؤال چيست؟ اگر نگوييم ممكن نيست، كاري است دشوار. جاحظ كه يكي از بزرگان اهل تسنن است مي گويد: »سخن گفتن دربارة علي ممكن نيست. اگر قرار است حق علي ادا شودـ گويند غلو است، و اگر حق او ادا نشود دربارة‌ علي ظلم است.«
خليل نموي كه يكي از بزرگان اهل تسنن است مي گويد: »چه گويم دربارة كسي كه دوست و دشمن فضايل او را انكار نمودند. دوست به واسطة ‌ترس، و دشمن به واسطة‌ حسد. و مع الوصف عالم از فضايل او پر شد.« نظير اين گونه كلمات دربار‌ة ‌اميرالمؤمنين از غير شيعه فراوان است و چه بهتر كه دربارة‌ فضايل اميرالمؤمنين عليه السلام از زبان قرآن سخن بگوييم.
ولو انّ ما في الارض من شجرة اقلام البحر يمدّه من بعده سبعة‌ ابحر ما نفدت كلمات الله …[۱]
»اگر جداً درختهاي روي زمين قلم گردد و آب درياها مركب گردد تا هفت مرتبه، براي نوشتن كلمات خدا، كلمات خداوند متعال را پاياني نيست،« معدن آن كلمات از نظر شيعه، اميرالمؤمنين عليه السلام است. در دعايي كه از ناحية‌ مقدسه به توسط محمد بن عثمان به ما رسيده است (در دستور است كه بايد در هر روز ماه رجب خوانده شود) مي خوانيم: فجعلتهم معادن كلماتك يعني : »آنانرا معادن كلمات خود قرار داده اي.« و چه خوش سروده است:
كتاب فضل تو را آب بحر كافي نيست كه تركني سر انگشت و صفحه بشماري
و بهتر از اين سروده، شعري است كه دربارة‌ اميرالمؤمنين عليه السلام سروده شده است:
تويي آن نقطة بالاي فاء فوق ايديهم كه در وقت تنزل تحت بسم الله را بايي
اميرالمؤمنين عليه السلام از نظر فضيلت نسبي، پدري چون حضرت ابي طالب عليه السلام دارد كه بايد گفت براي رسول اكرم صلي الله عليه و آله بهترين ياور بوده و نظير او براي نصرت اسلام كمتر ديده شده است.
مادر اميرالمؤنين(ع) فاطمة بنت اسد است كه بايد گفت براي رسول اكرم(ص) مادري به تمام معني بود. فاطمه زني است كه در مسجد الحرام درد زاييدن را گرفت و چون به خانه خدا پناه برد، ديوار خانه شكافته شد و وارد خانة‌ خدا گشت. سه روز در خانة‌ خدا مهمان عالم ملكوت بود و روز چهارم به بچه اي چون بارة ماه از خانة‌ خدا بيرون آمد و مي گفت: »ندا آمده است كه اسم اين بچه از اسم خداوند مشتق شده، نام او را علي بگذاريد!« و اين فضيلت براي احدي تا به حال پديد نيامده است.
و اما فضيلت اميرالمؤمنين از جهت حسب:
ايمان اميرالمؤمنين(ع)
ايمان اميرالمؤمنين و مقام شهودي او را نمي توان درك كرد. همين مقدار بس است كه بگوييم عمر هنگام مرگ شش نفر را حاضر نمود و براي هر كدام عيبي ياد آور شد اما راجع به اميرالمؤمنين گفت: يا علي لووازن ايمانك ايمان اهل السّموات والارض ليزيد ايمانك ايمانهم.
»اي علي، اگر ايمان همة خلايق را با ايمان تو مقايسه نماييم ايمان تو بر ايمان آنها برتري دارد.«
و اين جمله، جمله اي بود كه مكرر از زبان رسول اكرم صلي الله عليه و آله شنيده مي شد.
علم اميرالمؤمنين(ع)
پروردگار عالم در قرآن، علم اميرالمؤمنين را چنين توصيف مي كند:ويقول الّذين كفروا لست مرسلا قل كفي بالله شهيدا بيني و بينكم ومن عنده الكتاب[۲].
كفّار مي گويند تو پيامبر نيستي. در جواب آنان بگو براي رسالتم شاهدي چون خداوند و كسي كه علم همة‌ قرآن نزد او است كفايت مي كند.
ما اگر اين آية‌ شريفه را با آية‌ ۴۰ از سورة نمل مقايسه كنيم علم اميرالمؤمنين (ع) واضحتر مي شود.
قال الّذي عنده علم من الكتاب انا آتيك به قبل ان يرتد اليك طرفك……
»آنكه مقدار بسيار كم از علم قرآن نزدش بود گفت مي آورم آن را ـ تخت بلقيس‌ـ به يك چشم به هم زدن.«
امام صادق عليه السلام مي فرمايد علم او در مقابل علم ما قطره اي بود از دريا.
اميرالمؤمنين(ع) در نهج البلاغه ميزان دانش خويش را بازگو مي كند.
سلوني قبل ان تفقدوني والله لوشئت لا خبر كل رجل بمخرجه ومولجه و جميع شانه لفعلت.
از من بپرسيد هرچه مي خواهيد قبل از آنكه مرا نيابيد. به خدا اگر بخواهيم، همه را از هنگام تولد و هنگام مرگ و سرانجام زندگي او در اين جهان خبر خواهيم داد.«
و در خطبة ديگري مي فرمايد: سلوني قبل ان تفقدوني و الّذي نفسي بيده ما سلتموني عن شيي فيما بينكم و بين السّاعة‌الاّ ان انّبّئكم به.
»از من بپرسيد هر چه كه مي خواهيد قبل از آنكه مرا نيابيد. به خدا هيچ چيزي نيست از اكنون تا روز قيامت كه از من پرسش كنيد مگر آنكه جواب آن را خواهم داد.
تقواي اميرالمؤمنين(ع) عمر بن الخطاب در هنگام مرگ شش نفر را براي خلافت انتخاب كرد: عبدالرحمن بن عوف و عثمان، طلحه و زبير، سعد وقاص و اميرالمؤمنين عليه السلام. آنان در اتاقي گرد آمدند. عبدالرحمن بن عوف دست اميرالمؤمنين را گرفت و گفت: »بيعت مي كنم با تو كه خليفة‌ مسلمانها باشي مشروط بر اينكه به كتاب خدا و سنت رسول اكرم و روش ابي بكر و عمر عمل كني.« اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: »خليفه مي شوم مشروط بر اينكه به كتاب خدا و سنت رسول اكرم و اجتها د خودم عمل كنم.« اين عمل چندين مرتبه تكرار شد تا سرانجام عثمان شرايط خلافت را پذيرفت. از نظر سياسي اين قضيه بسيار عجيب است. اميرالمؤمنين مي توانست با هر شرطي كه گفته شد، خلافت را قبول كند و بعداً اگر مصلحت نمي ديد مي توانست به آن شرايط عمل نكند. مگر عثمان به شرايط عمل كرد؟ ولي تقواي اميرالمؤمنين مانع بود. در نهج البلاغه مي‌خوانيم:
والله لو اعطيت الاقاليم السّبعة‌ وما تحت افلاكها علي ان اعصي في نملة اسلبها جلب شعيرة ما فعلت.
»به خدا سوگند اگر تمام جهان را بمن دهند كه پوست جو را به ناحق از دهان مورچه اي بگيرم من اين كار را نخواهم كرد.«
به اميرالمؤمنين گفتند معاويه با پول ما مردم را بدور خودش گرد آورده است، چرا شما چنين نمي كنيد؟ فرمود: »آيا از من مي خواهيد كه با ظلم و گناه منصب به دست آورم؟« روزي كه خلافت را قبول كرد در خطابه اي آتشين فرمود: »بيت المال بايد به اهلش تقسيم شود و برابري اسلامي بايد مراعات شود.« مدّتي نگذشت كه نگرانيها و هياهوها برخاست.
شبي عدّه اي و از جمله طلحه و زبير خدمت اميرالمؤمنين عليه السلام آمدند و چون برخاستند سخن گويند، اميرالمؤمنين شمع را خاموش كرد و فرمود: » اين شمع بيت المال است و چون حرفها شخصي است و براي وضعيت مسلمانها نيست، سوختن شمع بيت المال اشكال دارد« سرانجام، مقدمة‌ جنگ جمل و به دنبالة‌ آن جنگ صفين و جنگ با خوارج تهيه شد.
اميرالمؤمنين شخصيتي است كه حاضر نيست حسن بن علي، قبل از مسلمانها بهرة خود را از بيت المال بگيرد و كسي مثل زينب كبري از گردن بندي به عنوان عارية‌ مضمونه استفاده كند. اين فقط قطره اي از درياي فضايل اميرالمؤمين عليه السلام است .
عبادات اميرالمؤمنين(ع)
زندگي اميرالمؤمنين(ع) به تقويت اسلام و مسلمين گذشت.آن حضرت بيش از بيست قطعه زمين را آباد و براي محتاجين وقف كرد.
جنگهاي اميرالمؤمنين و فداكاريهاي او براي اسلام، محتاج گرفتن و نوشتن نيست. مطلبي كه بايد به آن توجه داشت، رابطة‌ او است با خدا در همان جنگها و در حال اشتغال به كارها.
در نهج البلاغه مي خوانيم: يتململ كتململ السّليم يقول آه من قلّةالزّاد و بعد السّفر و وحشة‌ الطّريق.اميرالمؤمنين با فغان مي گفت: آه از كمي زاد و دوري سفر و وحشت راه.
ابن عباس مي گويد: » اميرالمؤمنين را در ميدان ديدم كه به آسمان خيره است دانستم كه منتظر اول وقت است تا نماز بگذارد. در ميانة‌ ميدان در كوزه شكسته اي برايش آب آوردم، غضب كرد و فرمود: من شمشير مي زنم تا حكم خدا را احياء كنم پس قانون را زير پا نمي گذارم و از كوزة‌ لب شكسته آب نمي نوشم. در ليلة الهرير كه شب سختي در جنگ صفين بود، سجادة اميرالمؤمنين عليه السلام در دل شب در ميانة‌ ميدان انداخته شد و صداي تكبيرهاي علي (ع) شنيده مي شد. دختر اميرالمؤمنين مي فرمايد: شب نوزدهم كه شب شهادت علي بود، پدرم بعد از افطار تا صبح عبادت كرد، گاهي بيرون مي آمد و به آسمان نگاه مي كرد و مي گفت:
الّذين يذكرون الله قياما و قعودا و علي جنوبهم و بتفكرون في خلق السّموات و الارض ربّنا ما خلقت ذا باطلا سبحانك فقنا عذاب النّار[۳]!
و هنگامي كه شمشير به فرق مباركش فرود آمد نخستين كلامش با فرزندش حسن چنين بود: حسن وقت نماز مي گذرد، براي نماز مهيا شو!
بابي انت و امّي يا اميرالمؤمنين روحي فداك.
سياست اميرالمؤمنين(ع)
اگر سياست به معني رسيدن به مقصود است از هر راهي كه ميسّر شد، اميرالمؤمنين از اين سياست مبرّا است. اين همان سياستي است كه اميرالمؤمنين آن را خلاف تقوا تشخيص مي داد و مي فرمود: لولا التّقي لكنت ادهي العرب. اگر تقوا نبود، من سياستمدارترين فرد عرب بودم.«ولي اگر سياست حسن تدبير و مملكت داري است، اميرالمؤمنين بزرگترين سياستمدارترين است. از نود و چهار كشور، عقلا و علما، بزرگان سياست و كياست آمدند و پس از دو سال تفكر و تبادل افكار منشور شوراي ملل را نوشتند. بسياري از بزرگان دستورالعمل اميرالمؤمنين عليه السلام را به مالك اشتر با آن منشور شوراي ملل مقايسه نمودند و به اقرار همه، دستورالعمل اميرالمؤمنين بهتر و محكمتر و علمي تر از منشور شوراي ملل است. اين را نيز نبايد از نظر دور داشت كه اميرالمؤمنين عليه السلام دستورالعمل مالك اشتر را بدون فرصت در هنگام حركت مالك اشتر به مصر نوشته است. نظير همين دستورالعمل، دستورالعمل ديگري است كه اميرالمؤمنين(ع) براي محمد بن ابي بكر نوشته است، و موقعي كه محمد بن ابي بكر شهيد شد، به دست معاويه افتاد و براي معاويه چنان جالب بود كه دستور داد آن را در خزينه ضبط كنند.
شجاعت اميرالمؤمنين
اگر شجاعت را به معني غلبه بر دشمن مي كنيم، اميرالمؤمنين شجاعترين افراد است و حديث قدسي لا سيف الاّ ذوالفقار ولا فتي الاّ عليّ دربارة‌ علي(ع) است. و اگر شجاعت را به معني غلبه بر نفس معني كنيم، باز اميرالمؤمنين شجاعترين افراد است. مؤيد سخن ما گفتة‌ آن بزرگوار در نهج البلاغه است كه به فرمانروايان خود مي نويسد: ارقوا اقلامكم وقاربوا بين سطوركم و ايّا كم وفضول الكلام فانّ اموال المسلمين لا يتحمّل الضّرار.يعني: »قلمهاي خود را ريز كنيد و ميان سطرها فاصله نيندازيد و قلمفرسايي نكنيد و جان كلام را بنويسيد تا به اموال مسلمين ضرر وارد نيايد.«
و اگر شجاعت به معني صبر در بلاها و مقاومت در برابر جزر و مدّ روزگار است، مظلومي و همچنين شجاعي شجاع تر از علي يافت نمي شود.در نهج البلاغه مي فرمايد: صبرت في العين قذي و في الحلق شجي.
»بعد از رسول اكرم سي سال صبر كردم در حالي كه استخواني در گلو و خاري در چشمم بود.«
زهد اميرالمؤمنين (ع)
زهد از نظر اسلام يعني آنكه دل بستگي به چيزي و به كسي جز به خداوند نباشد. حافظ شيرازي زهد را چنين بيان كرده است.
غلام همت آنم كه زير چرخ كبود زهر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است
اميرالمؤمنين عليه السلام زاهدترين زاهد در جهان است و شاهد يك جمله از معاويه است. مردي دنيا پرست منافق نزد معاويه آمد و گفت: »از نظر والاترين مردمان به سوي تو آمده ام، يعني علي.« معاويه گفت: »خاك بر سر تو با كلامي كه مي گويي علي كسي است كه اگر صاحب دو انبار كاه و طلا باشد، ابتدا انبار طلا را در راه خدا صرف مي كند و سپس انبار كاه را.
در زندگي اميرالمؤمنين عليه السلام دنيا و زرق و برق مفهومي نداشت. حضرت به عثمان بن حنيف مي نويسد:‌ »شنيده ام به مهمانيي رفته اي كه در آن مهماني فقيران نبوده اند، و تو را در آن غذاهاي چرب و نرم خورده اي. من كه علي هستم، در همة عمرم به دو لباس و دو قرص نان جوين اكتفا كردم، شما نمي توانيد چنين باشيد و لكن علي را كمك كنيد در ورع، زهد، تقوا و عفت.«
عدالت اميرالمؤمنين(ع)
جرج جرداق مسيحي كلام رسايي دربارة‌ عدالت علي دارد: قتل في محرابه لعدالته.
»علي (ع) كشته عدالت خويش است«.
علي عدالت مجسم است. وقتي مي شنود كه فرماندارش ابن عباس نسيه مي گيرد و از مقامش سوء استفاده مي كند و نسيه را به تأخير مي اندازد، نامة‌ عتاب آميزي به او مي نويسد و در آن نامه مي گويد: »من راضي نيستم كه فرماندارم سوء استفاده كند و نسيه را تأخير اندازد. « ابن عباس مي گويد باري از درهم و دينار را به خدمت علي(ع) مي بردم كه در راه ديدم شمشير علي را مي فروشند. چون به خدمتش رسيدم و سبب فروش شمشير را پرسيدم. فرمود: »شلوار نداشتم و مي خواستم از پول آن شلواري تهيه كنم.«
سخاوت اميرالمؤمنين(ع)
آياتي در قرآن نظير آية‌ ولايت و آية‌ اطعام و آية‌ ايثار دربارة سخاوت اميرالمؤمنين نازل شده است و ما اينجا به يك مطلب تاريخي اشاره مي كنيم. غلام اميرالمؤمنين مي گويد كه حضرت يك روز ظهر كه از كندن قناتي فارغ شد، به نماز پرداخت و من بعد از نماز، كدوي پخته‌اي براي او آوردم. ايشان دستهاي مبارك را با آبي كه از شن بيرون مي آمد شست وبا وقار خاصي آن كدوي پخته را تناول نمود و گاهي پس از حمد خداوند، مي فرمود لعنت خدا بر آن كسي كه براي شكم به جهنم رود. بعد از خوردن ناهار دوباره به قنات رفت و مشغول كندن شد. كلنگ به سنگي خورد و آب فوران نمود. و چون ديد كه بعضي از اولادش از فوران آب خوشحال هستند، فرمود: »فرزندانم به اين بستان و به اين قنات چشمداشتي نداشته باشيد!« و دستور داد تا قلم دوات آوردند و بستان و قنات را براي فقرا وقف نمود.
عفو اميرالمؤمنين (ع)
عفو در معني واقعي و اسلامي آن گذشت از حق شخصي، در جايي است كه منجر به جسارت دشمن نشود. اين عفو و گذشت، سرلوحة زندگي اميرالمؤمنين (ع) است. سفارشات علي (ع) دربارة ابن ملجم قابل انكار نيست. داستان آن زن كه مشگ آب به دوشش بود و به اميرالمؤمنين دشنام مي گفت و امير از زن دلجويي فرمود، معروف است.
قضية تصرف مجراي آب توسط لشگر معاويه كه براي نرسيدن آب به سپاهيان علي (ع) انجام شد و بازپس گرفتن آب توسط علي (ع) و آزاد گذاشتن آب براي لشگر معاويه، امري مسجّل است. به گفتة جرداق، علي رحم مي كند، و هر كه را كه از او رحم بطلبد عفو مي كند، اگر چه آن شخص عمرو عاص باشد كه هنگام جنگ لباس را پس زد و عريان شد و علي (ع) او را عفو كرد.
تواضع اميرالمؤمنين (ع)
اميرالمؤمنين (ع) از انبار عبور مي كردند. مردم طبق رسوم ساسانيان كه به گفته فردوسي هنگام عبور محل را قبلاً گلاب باران مي كردند و مردم در جلوي آنان مي دويدند ـ از جلوي اميرالمؤمنين (ع) دويدند. اميرالمؤمنين فرمودند: «من و شما بنده اي هستيم از بندگان خدا و اين اعمال ذلت است براي شما، انسان فقط براي خداوند، بايد خاكسار باشد.»
اميرالمؤمنين از نظر غذا، خوراك، لباس، مسكن و ديگر احتياجات از همة مردم ساده تر زندگي مي كرد و مي فرمود: أاقنع من نفسي ان يقال اميرالمؤمنين ولا اشاركهم في مكاره الدّهر. قناعت كنم به اينكه رئيس ديگرانم و در مصايب آنان شركت نداشته باشم؟!
تسلط اميرالمؤمنين (ع) بر نفس
اين بحث دربارة اميرالمؤمنين عليه السلام با آن وارستگي جايز نيست ولي چون در نهج البلاغه اشاره شده است در خطبه اي به خاندانش مي نويسد: «من مي توانستم بهترين غذا و بهترين لباسها را دارا باشم ولي هيهات ان يغلبني هواي ولعلّ بالحجاز او اليمامة من لاطمع له في القرص ولا عهد له بالشّبع. دور است دور، كه نفس بتواند بر من مسلط شود ـ لباس خوب، و غذاي لذيذ بخورم ـ در حالي كه شايد در دورترين سرزمين مملكت اسلامي، حجاز يا يمن، كسي باشد كه گرسنه باشد و يا سيري به خود نديده باشد.»
چه خوش گفته است جرج جردا ق كه: «آبهاي عالم، آب حوض، آب استخر، آب درياچه، آب اقيانوس قابليت تلاطم دارد ولي چيزي كه متلاطم نشد، درياي وجود علي بود كه هيچ كس و هيچ چيزي نتوانست آن را متلاطم كند.» راستي چنين است. آيا غريزة ميل به غذا توانست علي را متلاطم كند؟ اين غريزه اي كه انسان را وامي دارد بچة خودش را بخورد، اين غريزه اي كه شاگردان فرو يد ـ فرو يدي كه همة غرايز را به غريزة جنسي برمي گردانيد ـ رد كردند و گفتند اگر غريزة تمايل به غذا طوفاني شود، همة غرايز را تحت الشعاع قرار خواهد داد.
حمزه مي گويد: هنگام شام نزد معاويه بودم، و او شام مخصوصش را جلوي من گذاشت. لقمه در گلويم ماند و بغض راه گلويم را گرفت. پرسيدم: معاويه اين چه غذايي است؟ گفت: غذاي مخصوص است كه از مغز گندم و مغز سر حيوانات و روغن بادام و غيره تهيه شده است. گفتم: شبي در دارالاماره خدمت علي بودم، افطار من يك دانه نان و كمي شير، و غذاي اميرالمؤمنين يك نان خشك بود كه در آب مي زد و تناول مي كرد؛ و آرد آن نانها از گندم زميني بود كه اميرالمؤمنين آن را كاشته بود. وقتي خادمه آمد سفره را جمع كند گله كردم كه اميرالمؤمنين پيرمرد شده است، كار او زياد است، از غذاي او مواظبت كنيد. خادمه، گريه كرد و گفت: ايشان راضي نمي شود كه مقداري روغن زيتون به نانها بزنيم تا نرم شود. اميرالمؤمنين فرمودند: حمزه، رئيس مسلمانها بايد از نظر غذا و مسكن و لباس از همه پايين تر باشد تا روز قيامت بازخواست او كمتر باشد. معاويه گريه كرد و گفت: «اسم كسي به ميان آمد كه فضايل او قابل انكار نيست.»
غريزة جاه طلبي از همة غرايز قوي تر است. انسان جاه طلب آماده است همة تمايلات خويش را فداي آن كند. از حب به ذات كه بگذريم براي يك انسان عادي، غريزة رياست طلبي مهمتر، محكمتر، قويتر و طوفاني تر از همة غرايز است. آيا غريزة جاه طلبي توانست اميرالمؤمنين را طوفاني كند.
ابن عباس مي گويد: در جنگ جمل جمعي از بزرگان آمدند تا خدمت اميرالمؤمنين برسند. در خيمه علي را ديدم مشغول وصله كردن كفش خويش است. به آن حضرت اعتراض كردم. اميرالمؤمنين كفش را مقابل من انداخت و فرمود: «به حق آنكسي كه جان علي در دست او است، رياست لشگر نزد علي به مقدار اين كفش ارزش ندارد جز اينكه حقي را اثبات كنم، يا به واسطة اين رياست، باطلي را از ميان بردارم.»
طلحه و زبير با اصرار زياد حكومت بصره و حكومت مصر را از اميرالمؤمنين گرفتند و چون تشكر كردند اميرالمؤمنين فرمان حكومت آنها را پاره كرد و فرمود: «از اين بار سنگين كه به دوش شما آمده است نبايد تشكر كنيد، معلوم مي شود از آن قصد سوء استفاده داريد.»
عمروعاص، عمر بن سعد، معاويه، طلحه و زبيرها، همه وهمه فداي اين غريزه شدند. ولي اميرالمؤمنين (ع) در نهج البلاغه، اين دنيا و رياستها را تشبيه به برگي در دهن ملخي، و در جايي پست تر از نعلين كهنه، ودر جايي پست تر از بادي كه از دماغ بز بيرون آيد، معرفي مي كند. صعصعه مي گويد: «شخصيت اميرالمؤمنين با آن ابهّت كه در دلها داشت در ميان ما چون ما بود. هر كجا مي گفتيم مي نشست، هرچه مي گفتيم مي شنيد، هر كجا مي خواستيم مي آمد!
اگر رسول اكرم صلي الله عليه وآله او را پشتوانه و ثقل قرار مي دهد بجا است. رسول اكرم صلي الله عليه وآله در روايت ثقلين كه نزد شيعه و سني روايت مسلّمي است، و ميرحامد حسيني صاحب عقبات از پانصد و دو كتاب از اهل تسنن، روايت را نقل مي كند، قرآن و عترت را دو پشتوانه براي مسلمانها قرار داده است:
اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي ولن يفترقا، حتي بردا علي الحوض.
«همانا من دو چيز سنگين و گرانبها در ميان شما بر جاي نهادم، قرآن و عترت و اين دو تا قيامت از هم جدا نخواهند شد.»
ونزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شيء[۴]!
كتابي بر تو فرو فرستاديم كه بيان كنندة همه چيز است.
و در موقع نزول فتنه ها، امر به ارجاع آن شده است.
اذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن.
«وقتي فتنه ها چون قطعه هاي ظلماني شب بر شما هجوم آورد بر شما باد به قرآن.» و عترت را تلو اين قرآن داده است و اتمام و اكمال آن را به عترت دانسته است.
اليوم اكمت لكم دينكم واتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا.
اين روز ـ روز نصب اميرالمؤمنين به خلافت ـ دين شما را كامل و نعمت را بر شما تمام نمودم و بر آن دين راضي شدم.
در خاتمه، مسابقة شعري معاويه و عمرو عاص و يزيد را اينجا مي آوريم.
معاويه گفت:
خير البرية بعد احمد حيدر والناس ارض والوصي سماء
عمرو عاص گفت:
كمليحة شهدت لها ضراتها فالحسن ما شهدت به الضراء
يزيدگفت:
ومناقب شهد العدو بفضلها والفضل ما شهدت به الاعداء
… بهترين مردم بعد از احمد، حيدر است، همة مردم به منزلة زمين، و وصي رسول اكرم به منزلة آسمان است.
مثل جمال زيبايي كه هوو به آن اقرار كند، پس جمال و خوبي آن است كه هوو بگويد.
مناقب و فضايل كه دشمن به آن شهادت دهد، فضل و منقبت چيزي است كه دشمن به آن شهادت دهد.
جرج جرداق در اول كتاب الامام علي صوت العدالة الانسانية اشعاري از يك مسيحي دربارة علي (ع) نقل مي كند. آن مسيحي در اشعارش مي گويد: «اگر به من اعتراض شودكه تو بايد شعر براي پاپ بگويي چرا دربارة علي شعر گفته اي ، جواب مي دهم كه من عاشق فضيلتم و سرچشمة فضيلت را علي ديدم پس براي او شعر گفتم.»
[۱] . لقمان، آيه ۲۷.
[۲] . رعد، آيه ۴۳.
[۳] . آل عمران، آيه ۱۹۱.
[۴] نحل، قسمتي از آية ۸۹.
منبع: آیت الله عظمی صافی گلپایگانی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 15
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 23
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 13
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 24
  • بازدید ماه : 27
  • بازدید سال : 33
  • بازدید کلی : 88